دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۷ ۲۹ بازديد
از هيچ
پرت مي شوم اينجا
و دانه ات را باد
از هيچ كجاي بالا دست
رها مي كند روي دامن امنم
تو ريشه مي زني در من
سبز مي شوي
و روي كتف هاي تو لانه مي سازم
براي روز مبادا
براي گريه هاي طولاني
براي لحظه هاي كوتاهي
كه با تو قهر خواهم كرد
و بعد از آشتي
زمين دوباره همان گلوله ي آبي ست
كه رها مانده در بلندي اعماق
چقدر زير پايمان خالي ست
و آسمان
چه قدر خالي تر