آواز ني كه شنيدي

مشاور شركت بيمه پارسيان

آواز ني كه شنيدي

۲۹ بازديد
 

پياده مي شوي
پياده كه مي شوي
خيال مي كني آخر راهي
آن وقت دوازده قدم ترفته
مي رسي به ميدان ساعت و به سايه ات
خنكاي نوشابه اي تعارف مي كني و
درنگ مي كني
زير سايه ي مشكوك چراغ زردي
كه هميشه حس مي كند : خطر
حالا به ساعتت نگاه كن و به اين خيابا پر از پري
بعد آهسته زمزمه كن كه : آهاي كجايي ؟
آواز ني كه شنيدي
سوار شو
تازه اول خط است


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد