زاده كه مي شوم

مشاور شركت بيمه پارسيان

زاده كه مي شوم

۳۲ بازديد
 

زاده كه مي شوم
هر بار گريسته ام از خاطره اي تلخ
دقيق يادم نيست
كدام دفعه ؟ كجا ؟ كي ؟ چرا ؟ چگونه ؟
نفس تنگ
شد و
گهواره تنگ تر از گل آلودي گودالي
كه دانه نشا مي كنند
گاهي با سوراخي در جمجمه و گاهي
از سوزش براده هاي نفرتي در چشم هاي دريده
آن قدر گريسته ام كه نعره هاي ضعفم را
پيچانده در پيچ پيچ روده هايم و
تكه هاي ترد استخوانم را
كنار تراخم
چشم هايم
سپرده اند به خام
خدا كند اين بار
زاده كه مي شوم
بوي سقف و كتاب سوخته نيايد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد