دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۷ ۲۸ بازديد
زير و روي مي كند
ورق هاي سياه و سرخش را
واژگونه مي كند
فنجان قهوه ام را زني از محله ي جلفا
در فنجان ات آيينه اي ست
در آينه ات مردي
كه پشت چشمان خاكستري اش
آتش آب ديده ي هزار زمستان
به گريه مي افتم
در آيينه ات باراني ست
براي ديم زار گندم و سيب ستان
در آيينه ات آيينه اي ست
و بي پاياني اندوهي
نامت را بيهوده پنهان مي كني
به اتاق كوچكت
برگرد