نمي دانم از تو

مشاور شركت بيمه پارسيان

نمي دانم از تو

۳۳ بازديد
 

نمي دانم از تو
من اما
كلافه از تهي
از تنهايي
تصميم هاي عاقلانه در آيينه سنگ مي شوند
و من هزار تكه
تا
بتابانند خورشيدهاي علاقه را
در زواياي بسته ي شب هاي بي چراغ
در شب هاي سرگرداني
شب هاي رهگذراني با پاي تاول آجين شان
به دنبال كفش هايي كرخت مانده بر دست هاشان
نمي دانم از تو
من اما
كلافه در تهي
در تنهايي


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد