دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۶ ۳۰ بازديد
مي خواستم ، چشم هايم به رنگ فيروزه باشد و
گيسوانم از طلايي ذرت
بلكه گريخته باشم از سماجت اين سياهي بي انتهاي موروثي
مي خواستم زاده شوم
در اعتدال بنادر آزاد
مي خواستم پدر ! چه طور بگويم
اين شرم شرقي قرمز
كلافه ام كرده ست
مي خواستم : با مرد مهربان نجيبي كه عاشق من بود
مي خواستي : دكتر شوم ، پدر
همراه با هزار آرزوي بلند ديگر براي من
اما من له شدم پدر
پدر
تقصير شما كه نبود ! بود؟