سالروز درگذشت شاعر انقلابي سيد حسن حسيني

۳۳ بازديد

براي مشاهده اشعار سيد حسن حسيني كليك كنيد

خبرگزاري فارس: ما وارث خون سربداران هستيم

به گزازش خبرنگار كتاب و ادبيات خبرگزاري فارس، امروز 9فرودين سالروز درگذشت شاعر انقلابي سيدحسن حسيني است كه يادداشت ذيل به همين مناسبت نوشته شده است:

ذوالفقار آبدار

1.

سبزيم كه از نسل بهاران هستيم

پاكيم كه از تبار باران هستيم

دور است ز ما تن به مذلت دادن

ما وارث خون سربداران هستيم

مقطع راهنمايي بودم كه انشاهايم را با اين رباعي مزين مي كردم. وقتي اين رباعي را مي خواندم كلاس در سكوتي عجيب فرو مي رفت و دانش آموزان منتظر انشاء بودند و اكثر مطالب انشا يك طرف و اين رباعي طرف ديگر.

وقتي پيش دانشگاهي بودم رباعي ديگر از دكتر سيدحسن حسيني در كتاب ادبيات فارسي مشاهده كردم كه من را به ايشان علاقه مند كرد . رباعي كوبنده اي از تكريم جان نثارهاي جانبازي بود كه مدال ايثار را به گردن آويخته بود:

كس چون تو طريق پاك بازي نگرفت

با زخم، نشان سرفرازي نگرفت

زين پيش دلاورا كسي چون تو شگفت

حيثيت مرگ را به بازي نگرفت

و اين بهانه اي شد تا رباعي هاي «هم صدا با حلق اسماعيل» را عاشقانه بخوانم و تعداد زيادي از آنها را هم حفظ كنم. مي توان گفت بيشتر رباعيهاي سيد حسن بيانگر حس و حال روحيه عمومي مردم در سالهاي انقلاب و دفاع مقدس است. مثل دو رباعي زير كه براي امام خميني ( ره ) سروده شده است:

عيسي چو رسيد خلق مسرور شدند

تا زد نفسي رها از آن گور شدند

موسي يد بيضا ز بغل بيرون كرد

گوساله پرستان زمان كور شدند

با گام تو راه عشق آغاز شود

شب با نفس سپيده دمساز شود

با نام تو اي بهار جاري در جان

يك باغ گل محمدي باز شود !

رباعيهاي سيد حسن حسيني بر جان و دلم نشست و شعله ور ديدار سيد حسن شده بودم.

2. سال 83 يا 84 بود كه سيدحسن حسيني در حوزه هنري جلسات " بيدل شناسي" برگزار مي كرد. در چند جلسه آن شركت كردم كه سيد با ريش خرمايي و سينه اي ستبر پشت ميز نشسته بود و به گره گشايي از ابيات سخته و پخته بيدل مي پرداخت. اشعار بيدل را به زيبايي مورد نقد و بررسي قرار مي داد. حضور مهربانانه افراد علاقه مند و هنرمنداني مث : رسول ملاقلي پور، دكتر صابر امامي، دكتر محمد رضا تركي ، مصطفي محدثي خراساني و ديگراني از اين طيف و طايفه كلاس درس شاعر ارجمند شيعي ما را پربارتر مي كرد . البته سيدحسن سالها پيش كتاب «بيدل ، سپهري و سبك هندي» را تاليف كرده بود و همان سالها بود كه به خوانش ابيات بيدل پرداخته بود.

3. دكتر سيدحسن حسيني، نه فقط در رباعي كه در غزل و سپيد هم حرفهاي زيادي براي گفتن دارد . اگر غزل زيباي " تبار عاشقان " با مطلع :

شاهد مرگ غم انگيز بهارم چه كنم

ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه كنم

وياغزل " كرامات نوراني " را بخوانيم به چيره دستي هاي شاعر " سفرنامه گردباد " پي خواهيم برد:

هلا ، روز و شب فاني چشم تو

دلم شد چراغاني چشم تو

به مهمان شراب عطش مي دهد

شگفت است مهماني چشم تو

بنا را بر اصل خماري نهاد

ز روز ازل باني چشم تو ...

توجه سيد به آرايه هاي لفظي و معنوي ، وجود تركيب هاي نو، تلاش براي بيان صميمانه و ... از شاخصه هاي غرلهاي سيدحسن حسيني است.

در حوزه شعر سپيد دكتر حسيني با آفرينش مجموعه «گنجشك و جبرئيل» يكي از نام آوران اين عرصه به شمار مي آيد. گنجشك و جبرئيل حادثه اي سرخ و شگفت در شعر سپيد است :

" به گونه ي ماه / نامت زبانزد آسمانها بود / و پيمان برادريت / با جبل نور / چون آيه هاي جهاد محكم / تو آن راز رشيدي / كه روزي فرات / بر لبت آورد / . ساعتي بعد / در باران متواتر پولاد / بريده بريده / افشا شدي / و باد / تو را با مشام خيمه گاه / در ميان نهاد / انتظار در بهت كودكانه ي حرم / طولاني شد / تو آن راز رشيدي / كه آن روزي فرات / بر لبت آورد / كنار درك تو / كوه از كمر شكست "

4. در مورد شعر و زندگي سيد حسن حسيني بايد كتابي نوشت كه متاسفانه هنوز اثر درخوري در اين عرصه نگاشته نشده است ! تفكر شيعه تمام عيار علوي در اشعار سيد موج مي زند و به گواه يكي از دوستانش، او در شعر و شعور هم حسيني زيست :

خداي عشق را تا ، بندگي كرد

چو خورشيد سفر تابندگي كرد

ميان كوفيان رنگ و نيرنگ

حسن بود و حسيني زندگي كرد

بهترين سوگسرودي كه تا به حال درباره سيد شنيدم از زبان قيصر امين پور در جلسه نقد و بررسي كتاب «دستور زبان عشق» بود ، دوست صميمي سيد در غزلي با نام " هر چه شعر گل كنم " سنگ تمام گذاشته بود:

سنگ ناله مي كند : رود رود بي قرار

كوه گريه مي كند : آبشار ، آبشار !

آه سرد مي كشد ، باد ، باد داغدار

خاك مي زند به سر آسمان سوگوار

سرو از كمر خميد ، لاله واژگون دميد

برگ و بار باغ ريخت ، سبز سبز در بهار

ذره ذره آب شد ، التهاب آفتاب

غرق پيچ و تاب شد جست و جوي جويبار

بر لبش ترانه ، آب ، از گدازه هاي درد

در دلش غمي مذاب ، صخره صخره كوهوار

از سلاله سحاب ، از تبار آفتاب

آتش زبان او ، ذوالفقار آبدار

باورم نمي شود ، كي كسي شنيده است :

زير خاك گم شوند قله هاي استوار؟

بي تو گر دمي زنم ، هر دمي هزار غم !

روي شانه ي دلم ، هر غمي هزار بار!

هر چه شعر گل كنم ، گوشه ي جمال تو !

هر چه نثر بشكفم ، پيش پاي تو نثار !

يادش بالنده باد .

-------------------------------------

يادداشت از: حسين قرايي

منبع : سايت فارس نيوز

براي مشاهده اشعار سيد حسن حسيني كليك كنيد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد