دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۶ ۳۰ بازديد
فتاده خيمه ي بي من ماه
حتي هنوز پشت اقاقي ست
با دامني پر از پريده ي خاكستر
بي وقفه بورياي سحر مي زند
بر آب
جذر تو بر شقايق قربانگاه
تا پيري ام نهاده در آن بالا
مشتي پر رها شده بر گلسنگ
تا ديده عطر نارس نيزار
جذر تو بر شقايق قربانگاه
دريا به رنگ چهره ي ما
رد چهار شاخه بر آن ديوار
مهتاب رابه نيم جو
از من جلو زده ست
نوباوه اي هنوز
جذر تو بر شقايق قربانگاه