دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۶ ۳۳ بازديد
مرا عبير عبارت
ميزان همين مجسمه ي سنگي ست
منقار در سوال
خامشي عمر
ارواح بي درخت
دخيل راه ست
پروانه اي كه فرش كرده اند و
باورم اين هنگام
در خاطرات كهنه شناور نيست .
پايان آخرم از اول
اين لوح چندم ماهي هاست
ماهي كه آشتي ست
آشيانه اگر در چاه
مي خنددم سكوت
درك تو ناپيداست
با من چراغ مي وزد
جواني ات
آوار
شبنم است
سوگند بر جداره ي فروردين
چشمي به روي چشم مي پرد اما
خواب زمين براي دايره ها
كوتاه ست
منقار در سوال
فصل سوم مرداد
تعميد بارقه
با مهميز
هر شب
بر اقتضاي هر چه تباهي ست
پره هاي بيني آن برج
مي لرزد
آشكار
تحليل مي رود مخاط خاطره
در شلاق
رد صداي گرگ
حافظه ي درياست
پاي حصار چندم دنيا
در خواب هم بخار مي شود و
خاك : پلكي نمي زند
تشتي لبالب از خيال تو
تصوير مبهمي
باغي پر از برهنگي دانوش
بدر تمام آشيانه ي كوكوست
ماهي كه آشتي ست
آشيانه اگر در چاه
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد