دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۶ ۳۰ بازديد
مگر مغاك زمين درياست
كه را اگر كه سوزن اگر سنگ
بر ارغوان شكند اشك
مهي كه دوك تو مي رشت
پري نبود
كه فرداي كوچه ي ما را
نگين آتش كرد
قيام دسته گلي
كه روي نام تو پژمرد
درون عاطفه طي مي كند تو را
و تاب مي دهم آتش
و راه كهنه
مي خزدم در باد
كدام خانه
كه يك نخ از آسمان كافي ست
نگاه كشته اگر
گلوي خشك مرا تر نمي
كرد دريا