دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۶ ۳۰ بازديد
مرا عبور شب اين منشور
چاهي درون مردمك ديده مي كنم
ورودي
كه لا به لا غريبه ي كولي هاست
چرخيدن زمين به گرد تو
چرخيدن من است
ارثي كه گردباد به من داد
ارثي كه بايد از اول
گم مي كنم تو را
كاش آن دو لحظه پيش و پس نمي شد از اول
در مي زنند
صد ها صدا
قرار هر چه دريچه ست
مي شويد همچنان و
پري ياغي ست
من : مرگ را نه چاله پذيرفتم
تا ماهيان گردن فراكشند
تا آفتاب تر از تأخير
پيدا نمي كنم چگونه در آن باران
دريا
با خواب هاي تو درگير شد
لبريز هر چه بخواهي
هر چند هر چه بخواهي ستاره نيست
نخل ولي پر از جوانه مي گذرم
ماه
همواره سايه بان مرقد ما نيست