دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۶ ۳۰ بازديد
هواي همسفر انگار
در كوچ خارك اين گلبرگ
گامي
پر از نگين گمشده ي درياست
پرواي ديگرم اين است
حتي
: ستاره روي قتل تو
لب تر نكرده بود
شايد كبوتري كه ياد تو مي پيچد آتشم
كو زورقي كه در اين پاياب
لختي از آسمان نبريده ست
انون
جهان كه مي تراشدم
آسايش
توفان تيره گي ست
ساري كه سوي تو
سر بر مي گرداند
شبتاب
ها جز اين كه مرا
بايد براي چندمين عقوبت
ارغوان با تو گلاويز
از سر گذشته باشند
تاوان سال و
صورت دنيا
آن دست هاست
تا شب
چنان بتابد از بنفشه
كه گورستان
مي پايدم سكوت