مه در لندن

مشاور شركت بيمه پارسيان

مه در لندن

۳۱ بازديد
 

مِه در لندن بومي‌ست‌
غربت در من‌
در زمستان توريست اول مه را مي‌بيند
و بعد
باغ‌وحش‌
و برج لندن‌
غروب‌ها وقتي به اطاقم در الزكورت برمي‌گردم‌
جاده‌ي مخدّر مِه‌
حافظه‌ي قدم‌هايم را مخدوش مي‌كند
و من تلو تلو خوران ساختمان اداراتي را تنه مي‌زنم‌
كه با وجود عشق عظيمشان به مستعمرات آفتابي‌
اسم مرا غلط تلفظ مي‌كنند



لندني‌ها با مِه مي‌زيند
و با آفتاب عشق مي‌ورزند
يك روز كه روي سكّوي مترو قدم مي‌زني‌
با انتظار "خط كمربندي‌" در چشمانت‌
مردم را مي‌شنوي به هم مي‌گويند
«چه روز آفتابي قشنگي‌، اينطور نيست‌؟»
تو به طرف بالا نگاه مي‌كني و مي‌بيني‌
سقف دارد روي سرت فشار مي‌آورد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد