حكايت

مشاور شركت بيمه پارسيان

حكايت

۳۱ بازديد

 

 تو حكايتي دگر
اين دل ما بسر كند
شب سياه قصه را
هواي تو سحر كند
*

باور ما نمي شود
درسر ما نمي رود
از گذر سينه ئ ما
يار دگر گذر كند
**

شكوه بسي شنيده ام
از دل درد كشيده ام
كور شوم جز تو اگر
زمزمه يي دگر كند
***

مقصد و مقصودم تويي
عشقم و معبودم تويي
از تو حذر نمي كنم
سايه مگر سفر كند
****

چاره ئ كار ما تويي
ياور و يار ما تويي
توبه نمي كند اثر
مرگ مگر اثر كند
*****

مجرم آزاده منم
تن به جزا داده منم
قاضي درگاه تويي
حكم سحرگاه تويي


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد