رفتن

مشاور شركت بيمه پارسيان

رفتن

۳۳ بازديد
 

دلي به روشني باغ ارغوان دارم
كه با طلوع صدا مي كند هزاران را
و چشم هاي من آن چشمه هاي تنهايي ست
به دست سوخته نيلوفران رود آرام
و پاي بر فلقي سبز
وه چه
بيدارم
شكوه قله چه بيهوده است
و اين سلوك حقير
براي رفتن بايد هميشه جاري بود
و در تمامي ظلمت
شكوه سرخ گلي شد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد