دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۵ ۲۹ بازديد
من با تو كاملم
من با تو رازي روشن
من با تو نام هستي ام اي دوست
اي يار مهرباني و تنهايي
من با تو روشنان را
فرياد مي كنم
از عمق ظلمت شب يلدايي
و كهكشاني اينك در چشم هاي تو
اي دوست اي يگانه ترين يار
من
با تو كاملم
راز رواي رودم
گرم سرودم اي دوست
من راز چشمه ها را ميدانم
من راز رودها را مي دانم
و راز درياها را
من در تمام هستي جاري شدم
و راز چشمه ها را با رود باز گفتم
و راز رودها را با دريا
فرياد لاله بودم در قلب سخت سنگ
نجواي رويش بودم در بطن سرد خاك
من سنگ را شكافتم و لاله وش شكفتم
من خاك را دريدم و سرسبز روييدم
گلسنگ را پرنده آوازخوان شدم
و با خيال آب
يك سينه راز گفتم
و در تمام شب
با ناي خونين
خواندم
من با تو كاملم