بهانه جو بودن

مشاور شركت بيمه پارسيان

بهانه جو بودن

۳۰ بازديد
 

چه نيلگونه شبي بود باغ مي باريد
گريز روشن برگ
سكوت گرم نسيم
و باغباني آب
بهار باران بود
هزار سكه زرد
به چشمه سارنشست
هزار خنده نيلي
با باغ خفته شكفت
هزار نيلوفر
چه نيلگونه شبي بود
او نمي دانست
چه باژگونه بهاري
در آن هميشه جاري
چه هايهويي بود
بهانه مي آورد
و آسمان را بهانه جو مي خواست
و ابر را به شكوه مي باراند
گلي كه با من بود
و ماهتابي بود
بهانه مي آورد
و آسمان را بهانه جو مي خواست
و ابر را به شكوه مي باراند
بهانه مي آورد
من از گلي كه با شكفتن ماه
به باغ مي تابيد
و مهرباني كه خفته با من
نشسته و شكفته با من
و گيسوان خزانيش را
شبانه به شانه من
رها مي كرد و شاد مي خنديد
بهانه جو بودم
و آسمان را بهانه مي آوردم
و ابر را به شكوه مي باريدم
خدا خدا مي كردم
و باغ كودكيم را صدا
صداي مي كردم


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد