نامه

مشاور شركت بيمه پارسيان

نامه

۲۹ بازديد
 

من از آسمان سخت نوميدم
اي دوست
نوميد نوميد
ميداني ؟
اينجا نباريده ديريست باران
نتابيده خورشيد
نروييده ديگر نهالي
زمين پوك و خاليست
نه از بوته ي خشك خاري
پناهي
نه بر كشتزاري گواه از شياري
من از آسمان سخت نوميدم
آري
بر اين دشت خاموش
در ياد داري ؟
چه گلهاي نازان پاكي
چه آزاد سروي
چه تاكي
چه بادي كه سرمست
چه بيدي كه بي تاب
چه آهوي مستي كه در بيشه ي خواب
چه خوابي
بر اين دشت خاموش در ياد دارم
كه مرغان سرود سفر ساز كردند
هوا سخت تاريك و نامهربان شد
تو گفتي كه فريادي از دشت بر آسمان شد
پس آنگاه در ياد دارم
خزان شد
چه گل ها كه بر خاك عريان فرو ريخت
چه گلها كه غمناك
بر خاك
نه از
سرو ديگر نشان ماند
نز تاك ديگر
نه از آسمان شكوهنده ي پاك
ديگر من از آسمان سخت نوميد
نوميد نوميدم
اي دوست


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد