دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۵ ۳۱ بازديد
عروسك ها را در شب
تاراج كرده اند
در شهر چهره يي نيست
در شهر دكه ها باز
باز و خالي و تاركيست
سوداگران سودايي از باد
از باران
وز سيل خيل بيكاران شكوه مي كنند
سوداگران سودايي خسته
مي گويند : باران ؟
چه باراني بيمانند ؟
مي دانيد ؟
باران سختي آمد
و خريداران
ناباورانه از همه ي شهر
ديدار مي كنند
در پشت ويترين ها
كنسرو چيده اند و گل كاغذي
و
از زلال آبي كاشي ها
تصوير ماهيان قزل آلا را پاك كرده اند
در شهر تاك ها را در خاك كرده اند
سوداگران سودايي در شهر خم هاي خالي را
بر سنگفرشهاي خيابان ها
پرتاب كرده اند
در شهر چهر ه ها را در خواب كرده اند