دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۵ ۳۶ بازديد
بهار از باغ ما رفتست ما افسانه مي گوييم
پرستوها ندانستند و بر قنديل يخ مردند
بهار از باغ ما رفتست مي خواندند پيچك ها
شما بيهوده مي گوييد و ما
بيهوده مي روييم
بهار اينجاست ما فرياد مي كرديم
بر شاخ صنوبرها
هنوز از برگهاي برگ
دريايي است
مي خواندند پيچك ها : چه مي گوييد؟
چه دريايي
شما ديگر نمي خوانيد
ما ديگر نمي روييم
بهار بودي اي باد ترا با جان ما پيوند
بهار از باغ ما رفتست
ما افسانه مي گوييم
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد