دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۴ ۲۷ بازديد
فيلسوفند عدهاي: سرمست از آموزهها
زاهدند اما گروهي: روزها و روزهها
حاجيان بسيار، اما اين كجا و آن كجا؟
بخت ِ بد: فيروزها و بخت ِ خوش: فيروزهها
دور ِ عاشقها گذشت و دورهي سَيّاسهاست
ميشكانَد سنگ سرها را به جاي كوزهها
من ولي از نسل شيرين، ليلي و عذرا و … نيست
بعدها مانند من حتا درون ِ موزهها…
ميخورد آخر سرش بر سنگ و برميگردد او
گرگ ِ بارانديده با مهتاب دارد زوزهها