دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۴ ۲۹ بازديد
موج ميداند ملال عاشق سرخورده را
زخم خنجرخورده حال زخم خنجرخورده را …
در امان كي بودهايم از عشق، وقتي بوي خون
باز، وحشي ميكند باز ِ كبوتر خورده را
مرگ از روز ازل با عاشقان همكاسه است
تا بلرزاند تنِ هر شام ِ آخر خورده را
خون دلها خوردهام يك عمر و خواهم خورد باز
جام ديگر ميدهندش جام ديگر خورده را
شعر شايد يك زن زيباست، من هم سايهاش
عاشق خود ميكند هركس به من برخورده را