دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۴ ۲۹ بازديد
مي خواست با تو رخت سفر در بياورد
از چشمهاي خيس تو سر در بياورد
«من آمدم» بگويد و اندوه كهنه را
از ذهن خاك خورده ي در، در بياورد
مي خواست جوجه باشد و هي جيك جيك جيك…
در آسمان عشق تو پر در بياورد
حتي اگر عقاب ببارد از آسمان
حتي اگر كه عشق پدر در بياورد
سخت است جوجه باشي و ديوانگي كني
اين بار مرگ دبه اگر در بياورد