رويا

مشاور شركت بيمه پارسيان

رويا

۳۰ بازديد

 

در كنج ايوان مي‌گذارد خسته جارو را
در تشت مي‌شويد دو تا جوراب بدبو را

با دست‌هاي كوچكش هي چنگ پشت چنگ
پيراهن چرك برادرهاي بدخو را…

قليان و چاي قندپهلو فرصت تلخي‌ست
شيرين كند كام پدر، اين مرد اخمو را

هر شب پري‌هاي خيالش خواب مي‌بينند:
يك شاهزاده ترك يك اسب سفيد او را…

يك روز مي‌آيند زن‌ها كل‌كشان، خندان
داماد مي‌بوسد عروس گيج كم‌رو را

اين حلقه از خورشيد هم حتي درخشان‌تر…
اي كاش مادر بود و مي‌ديد آن النگو را

او مي‌رود با گونه‌هايي سرخ از احساس
يك زندگي تازه‌ي گرم از تكاپو را …

او زندگي را سال‌هاي بعد مي‌فهمد
دست بزن را و زبان تند بدگو را

روحش كبود از رنج و جسمش آبرودار است
وقتي كه با چادر كبودي‌هاي اَبرو را…

اما براي دخترش از عشق مي‌گويد:
از بوسه‌ي عاشق كه با آن هرچه جادو را…

هرشب كه مي‌خوابند، دختر خواب مي‌بيند
يك شاهزاده ترك يك اسب سفيد او را


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد