دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۴ ۲۸ بازديد
هرچه ترديد شدند عشق به پايان نرسيد
«ماه» در «مهر» تو محصور شد، «آبان» نرسيد
ميشكستند دلم را كه مرا ابري تر…
ابرها هم متراكم شد و توفان نرسيد
باد هي بال كبوتر به حياطم آورد
نامههاي تو ولي از تو چه پنهان نرسيد
مشهد عشق تو را صحن دلم ميطلبيد
چشم آهوي من اما به خراسان نرسيد
چمدان سفر از حسرت ديدار تو پر
مثل هر روز قطار آمد و مهمان نرسيد
- همسفر! باز بگو! راه كمي طولاني است
عاقبت مرد تو در نم نم باران نرسيد؟!
سوت! تا كوپه تكان خورد زني جيغ كشيد
نور فانوس زمين ريخت و دهقان نرسيد