دريا نهنگ

مشاور شركت بيمه پارسيان

دريا نهنگ

۲۹ بازديد

 

من به درياي خشك مي‌مانم؛ تو نهنگ به ساحل افتاده
اولين بار نيست مردي در دام يك عشق قاتل افتاده

- مثل آتش گرسنه‌ي مرگ است، سربلند از وجود اوست عطش
موج‌ها از نهنگ مي‌گويند با سري در مقابل افتاده

جزر و مد غمي‌ست بي‌سامان، اشك‌هايش شروع هر توفان
باز در جام حسرتش دريا، عكس يك ماه كامل افتاده

لحظه‌اي شاد و لحظه‌اي غمگين، گاه توفاني است و گاه آرام
مثل گرداب روح ملتهبم بي تو در دور باطل افتاده

شايد از اين تو خسته‌تر بشوي يا من از اين شكسته‌تر بشوم
نه شكسته نه خسته است اما از تو مهري كه در دل افتاده

عشق چاهي‌ست گرچه بي‌پايان، نه فقط يوسف نبي كه در آن
مثل هوشيار، مست ِ لايعقل؛ مثل ديوانه، عاقل افتاده

گله از تو نمي‌كنم هرچند دوري‌ات زهر غم به كامم ريخت
سر و كار تمام عاشق‌ها عاقبت با هلاهل افتاده


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد