پيوست

مشاور شركت بيمه پارسيان

پيوست

۳۰ بازديد
 

هواي لحظه‌ي ديدارت، هواي دست مرا در دست…
در اين هواي بهارآلود، مرور خاطره‌ها دردست

پرم از ابر ملالي خيس، نگو براي چه مي‌باري
زني كه اشك نمي‌ريزد، زني ست بي‌هيجان، بن‌بست

هنوز مي‌شود عاشق بود، كمي زنانه‌تر از اكنون
شكوه يك زن شرقي داشت، فرو نريخت، كمر نشكست

هنوز مي‌شود از چشمي به چشمه‌هاي گوارا رفت
شبيه ليلي بي‌مجنون به سنگ حادثه‌ها دل بست…

كدام حادثه‌ي شومي شروع فصل جدايي شد؟
مرا به فاصله عادت داد… تو را به خاطره‌ها…پيوست:

آهاي ماه! كه غمگيني از اين‌كه مثل خودت ماهي…
من و تو فرق كمي داريم! ميان حوض تو ماهي هست


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد