مي آيد

مشاور شركت بيمه پارسيان

مي آيد

۳۰ بازديد

 

گوشي و دست‌هاي زن سردند، سوت سرما و سوز مي‌آيد
رفته‌اي، از دهان او امّا عطر نامت هنوز مي‌آيد

به دلش گفته دور بودن ما تلخ اما قشنگي عشق است
غصه هم هست اگر كه شادي هست، مي‌رود شب كه روز مي‌آيد

به دلش گفته عاشقي درد است، با غم و اشك و آه بايد ساخت
كار پروانه پيله‌كردن نيست، شمع باش و بسوز! مي‌آيد!

نه سفركرده‌اي كه برگردي، نه غريبي كه آشنا بشوي
چقدر مي‌شود به يك دل گفت چشم بر در بدوز، مي‌آيد؟

مثل گنجشكهاي سرگردان، مثل گنجشكهاي در باران
تا سلامش دوباره بنشيند روي اين سيم، سوز مي‌آيد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد