وداع

مشاور شركت بيمه پارسيان

وداع

۲۹ بازديد

 

مانند قهوه تلخ نگاهش كرد دختر كه داشت دست تكان مي داد
سر رفت قطره قطره و شيرين شد مانند بوسه اي كه دهان مي داد

اندوه مرد را كه كدر مي شد باران و باد خاطره با خود برد
اَن سوي شيشه هاي كثيفي كه شكل جهنمي به جهان مي داد

ابري شد آسمان شب چشمش آنقدر غم وزيد كه حتي ماه
افتاد بر زمين و ترك برداشت شب چين چهره اش كه نشان مي داد

توفان شروع لحظه ويراني است… اَهسته مرد گفت خداحافظ
حالا براي معجزه هم دير است حتي اگر كه گريه امان مي داد…

آن نقطه انتهاي زمين شايد… آن ايستگاه كوچك متروكه…
در دورست جاده كه گم شد مرد دختر كنار پنجره جان مي داد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد