هواخواه توام جانا و مي‌دانم كه مي‌داني

۳۰ بازديد

 

هواخواه توام جانا و مي‌دانم كه مي‌داني

سلام گرگ بي‌خود نيست در هنگام چوپاني

تو با يك عشوه، صد رشوه طلب كردي و وارفتم

نداني قدر ناز اي دل مگر وقتي كه در ماني!

گشاد كار مشتاقان، كشوي ميز دلبند است

بگو حرف دلت را با اشارت‌هاي پنهاني

ندارم كار با زلف سياه و تيغ ابرويت

دهي كام دل ما را سبيلي گر بجنباني

فداي مدرك قلابي‌ات، صد مجلس عشاق

حسودان مي‌زنند اين حرف‌هاي بند تنباني

كنون تقدير ما با تيزي كِلك تو افتاده است

كه تو ناديده امضا مي‌كني، ننوشته مي‌خواني


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد