دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۳ ۳۱ بازديد
تازه دانستم نه با آب و نه با نان زنده ام
تازه فهميدم نه با جسم و نه با جان زنده ام
تازگي ها باورم شد اينكه مثل هر غريب
دورتر از خود دلي دارم كه با آن زنده ام
هر كجا رفتم به چشمان من آمد خاك او
دور نزديكي كه از او سخت حيران زنده ام
گرم او بودم دريغا دير فهميدم كه من
با چه گرمايي در آغوش زمستان زنده ام
كم نمي آرم كه در امروز و در فرداي خود
از سرانگشتان آن لطف فراوان زنده ام
سايه وار از خود ندارم هيچ دور از آفتاب
هر كجا باشم به خورشيد خراسان زنده ام