دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۳ ۲۴ بازديد
به تازه كردن اندوه من ميآيند، آه...
مسافران كه هر از گاه مي رسند از راه
نمانده است تو را هيچ ياد يار و ديار
نمانده است مرا هيچ غير آه و نگاه
نشسته است به راهت هزار چشمِ سپيد
تو دل به راه ندادي هزار سال سياه
من آه ميكشم و باز بيشتر شده است
مهِ زمين و دم آسمان و هاله ماه
حساب روز و شب و سال و ماه دستم نيست
تو خود به ياد بياور قرار خود را گاه
گمان مبر كه دگر بي تو زنده خواهم ماند
به عزت و شرف لا اله الا الله