پيشاني نوشت

مشاور شركت بيمه پارسيان

پيشاني نوشت

۳۰ بازديد

 

به صحرايي دگر خواهم نهاد امشب سر خود را

ز خاطر مي‌برد اين رود وحشي بستر خود را

 

شبيه كودكي ماتِ خيابان‌هاي تهرانم

كه ناغافل رها كرده‌ست دست مادر خود را

 

پشيماني‌ست پيشاني‌نوشتم؛ پيش طالع‌بين

عرق مي‌ريزم و پايين مي‌اندازم سر خود را‌

 

زمين سنگ صبورت نيست، آه اي ابر سرگردان

مريز اين گونه زير دست و پا خاكستر خود را

 

زمين سنگي‌ست، من خوابم نخواهد برد، مي‌دانم

ولي بالش نخواهم كرد بالِ پرپر خود را


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد