دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۳ ۳۱ بازديد
درگير احساسات خود هستند مثل خيانت در وفاداري
مزدورها هر لحظه ميترسند از اتهام نسخه برداري
خون، آب و انسان نانِ من، اما... جرمم از آنان بيشتر هم نيست
چيزي به جز امضا ندزديدم از برگههاي مردمآزاري
آنان نبايد ديدني باشند زيرا سياهي محوشان كردهست
من ديدهام گاهي حقيقت را؛ رنگيست بينِ خواب و بيداري
تا تو كليدت را بچرخاني با دستبندم حرف خواهم زد
برگرد زندانبان! كه ميترسم از موشهاي چارديواري