دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۳ ۳۲ بازديد
يكي از خانه به دوشانِ فراوان هستم
كيسه پر كرده و شبگردِ خيابان هستم
گربهها چشم ندارند ببينند مرا
شب به شب بزمِ زبالهست كه مهمان هستم
مردم از اين طرف و آن طرفم ميگذرند
نكند فرض كني من هم از آنان هستم
نكند فكر كني هيچ ندارم، من هم
صاحب سفرهي خالي شده از نان هستم
به شناساندن آيينگيام مشغولم
گاه اگر ديوم و گاهي اگر انسان هستم
چارهاي نيست، مگر چشم بپوشند از من
تا نبينند كه در صورت امكان هستم