گوش‌ها بسته، دهان‌ها بازند، كر شدم بس كه شنيدم از هيچ

۳۲ بازديد

 

گوش‌ها بسته، دهان‌ها بازند، كر شدم بس كه شنيدم از هيچ
با دو تا چشم خودم سر كردم جز بدي هيچ نديدم از هيچ

شادي‌ام ظاهر و پنهان شده غم، روحِ من بيشتر از تن شده كم
همه در همهمه، من در همه‌ام، به همين هيچ رسيدم از هيچ

آرزويي كه ندارم در سر، از اميدي به اميدي ديگر
خطّ گمراهيِ من دايره شد تا سرِ هيچ دويدم از هيچ

ـ گرچه در دست كسي فال تو نيست حال من بهتر از احوال تو نيست
مريم! اين شعر مگر مال تو نيست؟ ـ آي بس كن كه بريدم از... هيچ
تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد