دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۲ ۳۱ بازديد
دنيا را باور نكردم؛ دنيا باوركردني نيست
همسازش باشي اگر، هست، سازي ديگر مي زني، نيست
دستم پايم عاريت بود وسعت كوچك بود و روحم:
هرگز در پيكر نگنجيد اين پيكر با من تني نيست
سنگينم اما نه از سنگ رنگينم اما نه از رنگ
جنسم جنسيّت ندارد حرف از مردي يا زني نيست
من خود، خوب اما چه خوبي؟ بدحالم باور كنيدم
سردم سردم سردِ سردم همقدّم پيراهني نيست
شاعر با جسمش غريبهست سر دارم تا مي نويسم
دنيا با دارت ندارم سر هست اما گردني نيست