دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۲ ۳۳ بازديد
شاعران! دستهاي من سرد است وصفي از خوبيِ بهار كنيد
چارديوار بيفروغم را با دو تا شمع، سايهدار كنيد
كوه، قنديل بسته سنگاسنگ شهر، تا دوردست يخ بسته
قطبزادم نميشود ديگر روي موجي مرا سوار كنيد
شاعر اسم مذكر و... من، زن گرچه تنهايم و اميدي نيست
ماندهام در ميان سنگستان تا مرا نيز شهريار كنيد
كوچهام كهنه خانهام ابري همهْ درهاي آسمان بسته
شعر هر فصل من زمستان است غزلم را اميدوار كنيد
برف تا گردنم رسيد و هنوز شهر، شعرِ سپيد ميگريد
بر سر من كلاه بگذاريد از تن برفيام فرار كنيد