از زندگي چه مي‌دانيم تا جانمان به نان بسته‌ست

۲۹ بازديد

 

يا پا براي رفتن نيست، يا راه كاروان بسته‌ست
از آرزو عقب مانديم، بر ما، درِ زمان بسته‌ست

از روحمان چه مي‌خواهند پيغمبرانِ بي‌لبخند
اين خانه‌ها پر از سقفند پس راه آسمان بسته‌ست

خون از خشونتش جاري، از جنگ‌هاي تكراري
ديگر چه مي‌تواند گفت؟ گرگِ بشر، زبان‌بسته‌ست

آن منجيان رويايي خوابند و ما نمي‌بينيم
وقتي كه چشممان باز است وقتي كه چشممان بسته‌ست

در اين جهان مرگ‌آيين، بهتر كه سوّمي باشيم
از زندگي چه مي‌دانيم تا جانمان به نان بسته‌ست


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد