نقشبندان هنر ، نادره كارند - درباره مهرداد اوستا

۳۰ بازديد
  مهرداد اوستا

اوستا، كه در حقيقت نام اصلي او مهرداد رحماني است، در 20 بهمن سال 1308 در بروجرد از شهرهاي استان لرستان، پا به جهان گذاشت ، او در نوجواني با خانواده به تهران آمد، و ليسانس خود را در رشته معقول و منقول گرفت، و از آن زمان با استاد بي بديل خود بديع الزمان فرزوانفر آشنا شد،اين آشنايي قابليت ها ومهارت هاي تحقيقي و آموزشي را در او ترغيب و تشويق نموده ،وي كارشناسي ارشد خودرا در رشته فلسفه ادامه داد،و از آنجا كه انساني پركار و با نشاط بوده، شغل وشيوه معلمي را نيز بسيار دوست مي داشته ، به كار تدريس در دبيرستانهاي تهران مشغول شد، اوستا در رشته‌هاي مختلفي تدريس نموده،وهمين شيوه تحقيق وتدربس در فلسفه، زبان وادبيات پارسي ، فلسفه تاريخ، تاريخ هنر، تاريخ اجتماعي هنر، زيبايي‌شناسي، روش تحقيق ، در زيباي‌شناسي و تاريخ موسيقي ، سبب اوج مهارت در شيوه سرايش اشعارش‌شود. مهارت هاي كه در ادبيات وفلسفه و هنر داشته در روح مواج او ، بسيار اثر گذار بوده، و اين تجلي در اين علوم صيقل روح و انديشه او را در سرايش اشعار بس نغر وشيوا نبوغ و پشتكارش باعث پيشرفت او شد،وي چند سفر به خارج كشور نيز داشته و اولين بار در سال 1339 مجموعه شعرش و به نام از كاروان رفته منتشر شد. اوستا در كار و فعاليت و اشتغال روزانه بسيار پركار و بانشاط بوده واگر عمر طولاني تري داشت قطعا اشعار دوران ايام پيري ،سالخوردگي كهولت سن و سال او از زيبايي خاصي برخوردار مي بود.

اختصاصات شعري اوستا

تخلص شعر، او ابتدا« رعنا »بود، وسپس به اوستا تغيير داد، گويي كه تغيير تخلص ،به جهت شيوه اشعار نغزش زبانزد عام وخاص شد ،و همه جا اورا به نام مهرداد اوستا مي شناسند،در سرودن غزل و قصيده از خلاقيت هاي خاصي برخوردار است.

ظاهر كلمات شعري اوستا، كاملا ساده و بي آلايش است ، و با زباني عادي و عاميانه شعر مي گويد، اما در پس همين سادگي، يك دنيا احساس، شيدايي، شفقت ،شهامت،گذشت ،رحم ،مروت، انسانيت وصفا موج مي زند ، از سوز دل شعر مي گويد ،در سرايش هاي پر نغزش اطناب و زياده گويي نمي كند و ،با جملات بيهوده اتلاف وقت نمي كند،از زمانه خود و ستيغ گزنده روزگار، مي گويد ،از بخت برگشتگي و بخت خفته خود در ايام جواني خويش مي گويد ،خسته از اين همه بازي روزگار، و بازيچه شدن ، و ملامت زمانه و جفاي ياران داد سخن مي گويد ، اما مقاوم و با گذشت و تحمل سختي ها،در شدت ناملايمت ، كلماتش حالت شيدايي دارد،عارف مسلك است، انگار رنج و اندوه و سختي ها، اساسا براي روح همه آدميان آفريده شده، اگر شكوه مي كند، شكايت نيست ، رنجور مي شود اما مهجور نيست ،در كار خود مانده و رانده نيست، بلند منش و بلند نظر است ،گرچه افتاده و خاكي مسلك است ،او مي داند كه سختي و رنج صيقل روح همه آدميان است ، بسيار زيبا و شاعرانه شرح حال خود در قالب شعر به شيوه عروضي مي گويد ، شعر شناس است ، و كلمات شعرش آهنگ محزوني دارد ، شعرش، شعر عجز و زبوني نيست، شيوه استواري و استقامت است ، يعني عليرغم همه مشكلات و دشواري ها در مسير اصلي انسانيت حركت مي كند، پايبند اساس اسلام، اصول اخلاقيات است ، آن چنان در چند بيت شرح حال مي گويد، و تصوير سازي مي نمايد، كه شاهكاري در شعرش ساخته و پرداخته ، بقدري بار شيوه شعرش از زيبايي كلمات در مفهوم و معنا برخوردار است ،كه مخاطب شهر نشين هزاره سوم ميلادي ، در اوج كمبود وقت و شتاب زدگي زندگي ، اگر صدها بار غزليات وقصايد او را نيز بخواند احساس خستگي نمي كند، در شعرش ترنم وموسيقي خاصي نهفته است ، در كلامش غم هست ،اما غم نام ونان نيست ،غم تنهايي و غم بي همدلي وهمرازي است ،وبس ، نوعي ارايه طباق ومراعات نظير ديده مي شود ، و در همين سادگي اشعار كلمات بس خردمندانه وحكميانه مي گويد، در جايي در نهايت لطافت طبع مي گويد:«نقشبندانِ هنر،نادره كارند ولي/نقش هركلك چنين نغز و فريبا نشود».

وفا نكردي و كردم، خطا نديدي و ديدم / شكستي و نشكستم، بُريدي و نبريدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز كرده ندامت / كشيدم از تو كشيدم، شنيدم از تو شنيدم

وفا نكردي و كردم، خطا نديدي و ديدم / شكستي و نشكستم، بُريدي و نبريدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز كرده ندامت / كشيدم از تو كشيدم، شنيدم از تو شنيدم

كي ام، شكوفه اشكي كه در هواي تو هر شب/ ز چشم ناله شكفتم، به روي شكوه دويدم

مرا نصيب غم آمد، به شادي همه عالم / چرا كه از همه عالم، محبت تو گزيدم

چو شمع خنده نكردي، مگر به روز سياهم / چو بخت جلوه نكردي، مگر ز موي سپيدم

بجز وفا و عنايت، نماند در همه عالم / ندامتي كه نبردم، ملامتي كه نديدم

نبود از تو گريزي چنين كه بار غم دل/ ز دست شكوه گرفتم، بدوش ناله كشيدم

جواني ام به سمند شتاب مي شد و از پي / چو گرد در قدم او، دويدم و نرسيدم

به روي بخت ز ديده، ز چهر عمر به گردون/ گهي چو اشك نشستم، گهي چو رنگ پريدم

وفا نكردي و كردم، بسر نبردي و بردم/ ثبات عهد مرا ديدي اي فروغ اميدم؟

استاد اوستا نه تنها به ادبيات پارسي و عربي (ادبيات شرقي) آشنايي وسيطره كامل داشت بلكه در ادبيات مغرب زمين نيز مطالعاتي فراوان داشته و اساسا در عشق و انس الفت به مبحث ادبيات مرز زميني نمي شناخت .

مرحوم استاد دكتر عبدالحسين زرين كوب كه خود از شاگردان بديع الزمان فرزوانفر است در مورد استاد اوستا چنين مي گويد: «اعتدال بين لفظ معنا، انتخاب دقيق در بين الفاظ و تعبيرات و مخصوصا سعي در پيدا كردن مضامين تازه، شعر او را رنگي مي بخشد كه در بسياري از گويندگان نسل جوان، مانند آن را نمي توان يافت»

استاد اوستا اعتقادات مذهبي قوي به اسلام و ارادت وتعلق خاصي به نبي مكرم و اهل بيت رسول خدا (ص) داشت در جايي مي گويد :

جلوه روح است ياد روي محمد/ روضه حور است ،خاك كوي محمد

تافته هر سو زملك تا ملكوت است/شعشعه طلعت نكوي محمد

در شعري وصف مولا حضرت امير المومنين امام علي(ع) مي گويد:

چون دل ،در معني از خرد سفت /عشق آمد و مدحت علي گفت

اي جان جهان وجان هستي / وي زنده به تو روان هستي

در مقام ومنزلت حضرت زهراي اطهر دخت والامقام رسول گرامي و همسر مولا علي و مادر امامان چنين مي گويد:

در ثناي فاطمه با چنگ زر تار سحر / مي تراود نغمه ها از پرنيان آفتاب

گفت آن ذره كه خود هرگز نيايد در شمار / مدح زهرا را ترنم هاي جان آفتاب

شادروان منوچهر آتشي درباره اوستا چنين مي گويد: «اوستا شاعري است كه سال هاست شعر مي سرايد، آن هم نه با تفنن، زيرا او در حاشيه شعر، زندگي مي كند. شعر او يادآور شعر خاقاني است، با اين تفاوت كه شعر اوستا، استخوان دارتر و امروزي تر است»

زار مي گريم و از گريه دلم وا نشود

زانكه خاموش به آب، آتشي سودا نشود

از برم رفت عزيزي كه دل غمزده ام

دور از آن چهره رخشنده شكيبا نشود

تا شقايق نزند سر ز گل تربت من

محو از لوح دلم داغ اوستا نشود

آن صفاي سره آن شعر مجسم كه چنو

دردپرورده و دل سوخته پيدا نشود

نقشبندانِ هنر، نادره كارند ولي

نقش هر كلك چنين نغز و فريبا نشود

او نمرده است از آن رو كه نمي ميرد

عشق نقش او محو ز آيينه دل ها نشود

ياد او را چو گهر در صدف جان داريم

گر شد از ديده و ليكن ز دل ما نشود

آثار اوستا

تصحيح ديوان سلمان ساوجي، رساله‌اي در فلسفه، منطق، روانشناسي و اخلاق، عقل و اشراق، تصحيح رسائل خيام با مقدمه و تحقيق در زندگي وي، از كاروان رفته، پاليزبان، حماسه آرش، از امروز تا هرگز، اشك و سرنوشت، روش تحقيق در دستور زبان فارسي و شيوه نگارش، شراب خانگي ترس محتسب خورده، تيرانا ، امام حماسه اي ديگر.

منبع : سايت تبيان


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد