تا سر به هوايي

مشاور شركت بيمه پارسيان

تا سر به هوايي

۳۲ بازديد

 

"دوستت دارد" دارد تند تند تجزيه مي‌شود
كرم‌ها به شوخ ـ شاخيِ گاوهاي جوان حمله مي‌برند تند تند
به رگ رگِ تو رگ‌به‌رگ تو تند تند
قرار نبود تند تند قشنگ‌ترينِ پسران روي زمين باشم
تعرض من به سوسمارهاي رُمانتيكي نيست
كه شيفته‌ي اشك‌هاي آب انگوري تواَند
نمي‌گرفتي اگر از دستم كارد را باز هم
فرو نمي‌كردم حتا با توطئه‌ي كارد كارد را
در بغلِ پهلوان‌پنبه‌اي كه بغل بغل رجز مي‌خوانَد
و خالكوبي مي‌كند از روي دست و بازويِ ديوهايِ پرده ـ قلمكار
تنِ تن تن تتن‌اش را
فقط به خاطر تو
محوِ لباسِ راه‌راهِ ابدي‌ها بودي كه باز شد درِ زندان در خواب
از يكي يكي آن يكي‌تري كه تو را مي‌شناخت
از عريانيِ در خواب فقط در عذاب بود
برگ انجيري كه سرِ راهش بود و نبود برداشت
از بگذارم گذشت
و دويد و دويد تا رسيد به نقطه‌اي كه قبلاً رسيده ـ نرسيده بود:
آتش سيگاري كه با فوتِ عنكبوتي خاموش شد!
عاشق توبه كرده ـ نكرده قبل از همه مي‌شنود آژير قرمز را
پدرت نيز گوشِ تيزي داشت
پيش از آن‌كه سرش را به كوه بزند زده بود به كوه
و نارنج و ترنج‌هايش را كه خيلي هم نارنج و ترنج نبودند را - - -
وگرنه مادرت به عقد نخلي رطب رطب از حال نمي‌رفت در نمي‌آمد
دايه دايه وقت جنگه !
دايه فقط از كاردهاي كُند متنفر بود
از سربه‌هواييِ لوله‌هاي توپ و تفنگ هيچ‌وقت!
راستي آن‌‌كه زير پوست پلنگ تيرخورده‌اي رفته بود
رفت به جبهه يا كه رفته رفته نرفت؟ رفت؟
تو هم كه پاره و پوره و غرقِ عرق شده بودي
و خيلي هم ليلي‌پسند!
پوتين‌ها هيچ‌وقت به گربه‌ها شليك نمي‌كنند!
دود از كنده بلند مي‌شد
و كندوها كنده شده ـ نشده شده بودند
ملكه‌ي زنبورها از برود رفت
از بردارد چيزي برنداشت
از اندك اندك كيف دستي‌اش را جا گذاشت:
- آينه و موچين هم كه به درد خرس پشمالو نمي‌خورَد!
عاشق كلّيه‌هايت شده بودم كه جنگ درگرفت
لوزه‌هايت هم چركي شد
ليلي كه ليوان ادرارش را به دستِ قيسِ عامري بدهد
با پاي تيرخورده عشق فرار مي‌كند از بيمارستان
خوني كه ماه به ماه چكه مي‌كند از درختي كه بر سرت سايه زده
از انار اجازه نمي‌گيرد
بابا انار داد

بچه كه بودم انگشت در سوراخ ديوار فرو مي‌كردم كه خون شتك بزند
از حفاظ نازكي كه - - - وَ جوجه پرنده‌اي هم در كار نبود!
اي كه اسم مرا روي دندان مار هم كه بنويسي نوشته‌اي بنويس!
فصل تو هم تا سپري نشده نشده
وگرنه كاسه‌ي شير بريده ـ نبريده‌اي نمي‌شدي در يخچال!
از آهوبچه‌ها چه‌ها چه مي‌نوشتم
در جنگ‌هاي رواني اگر دست‌هايم را از دست نداده بودم؟


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد