دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۲ ۳۲ بازديد
چخماق و كلمات سنگ شده بر دست و دهانم
دعا كنيد!
جرقه اي زد و روشنايي بر ما نازل شد.
آلونك ما گنجايش اين همه تاريكي را نداشت.
هيچ جنٌي ديگر بچه ي ما را با كِرم شب تاب عوض نمي كند
اسمت را گذاشته اي ميخك كه بچه را شير ندهي
زال چطور بزرگ شد؟
پرده عوض شده دختر! سيمرغ و قاف عوض شده اند
تو ولي
قورت دادن ِ نوزاد لذت خاصي دارد اما
مِهر ِ به گهواره كجا مي رود؟
خب ! مادر صدايم نزند
شب بو بزند بنفشه بزند بزند گل سرخ
نوزاد نبايد ديواري از گُل ِ اطلسي بينمان بكشد
از نردبان بالا رفتم و باز كردن ِ اين همه دگمه
هزار و سيصد و يك شب طول كشيد
بچٌه ! بمِك !
كشتي را به اسكله سنجاق كن گفت كسي گفت!
مشاجره بر روي آب عشاق را به پرندگان چوبي
تبديل مي كند.
من براي غوطه خوردن در اعماق آفريده شده ام ناخدا!
امواج را فقط به فرزندي قبول مي كنم
جنسيت شان اصلاً مطرح نيست.