دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۲ ۳۱ بازديد
تهديد نميكند تو را ديگر خطري
اي پسري كه گم كردهاي ايام خوش آن بود را
در ستيز با آبهايي كه خلاف مسير تو شنا ميكردند
بهتر است به بازار ماهيفروشها برگردي
پاره كني شكم شيرماهي مشكوكي را
و خودت را پنهانكي برداري
ببري زير دوش آب آبشار به آبشار
عصر كه برميگردي كنار اسكله پدر! خيلي پسرانه
دندههاي خُرد و خميرت را به محبوبهي زمينگيرت نشان بده
و بگو در گوشه-كنار يكي از كهكشانهاي همين دور و بر
عصر به عصر
ستارهي دريايي ميفروشي
ستاره فروختن حوصله ميخواهد
و خلاف آب شنا كردن كيفيت چشم تو
و كمي باباطاهر عريان.