گذراني

مشاور شركت بيمه پارسيان

گذراني

۲۶ بازديد

 

امروز هم مي گذرد با گل نرگس كه درست وسط خواب هاي تو كاشته اند

چل سال عاشقي از تو مجسمه اي ساخته كه به مرگي شيرين فرو بروي

از زنبوري كه نيش ات مي زند مي داني كه هنوز نمرده اي

كمي عاقل تر باش از تو گذشته كه باز هم سرت بخورد به سنگ

فخرمي كني كه جسدت راه مي رود

و خلاف آب شنا مي كند ؟

لكنت گرفته اي از ديدن عزراييل يا ذوق كرده اي از شاخه گلي

كه برايت خريده ام

رسواي زمانه منم / ديوانه منم

تو فقط در همه ي "هيچ " هاي من همه كاره اي

سرت از آب كرده اي بيرون كه نشان بدهي تشنگي آورده اي به دست ؟

بغل كرده اي سنگ تراشيده اي از پر قو را

راه مي رود / حرف مي زند

و كمي چيز تر از چيز است

دلت از برفي گرم است كه به سرت باريده

و كمي چيز تر از چيز است


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد