قسم 1
به مار ماده ي بي آزاري قسم
به فرض اينكه دور دست و گردن من
و با نيلوفري رقابت دارد كه دور عصب هايم پيچيده
اين آينه ي رو به رو قيافه ات را كمي تغيير قيافه داده
وگرنه اين نيلوفر ظاهرا بر خلاف تو / از غلاف تو بيرون خزيده
به هم نريز لطفا فكر و خيال شطرنجي را كه بر مسير از هر كجاي تو چيده ام
پس / هزار بار به تو اي ماري قسم
كه كاري سخت دست منداده اي
كه خيلي هم ساده است
اول / خوب خفه ام كن !
بعد خرسي را صدا بزن كه بو بكشد
اسامي خاصي كه زير پوست من با موهايي كوتاه يا بلند
پيش از آنكه بميرند / پا گذاشته اند به فرار
كره ي روي ميز را هر چه زودتر / به موزه اگر بفرستي / متشكرم
دنيا را صرفا براي تو گفتم كه از نو آغاز بشود
يا كه نه آن را فقط براي تو با پاكت سيماني تعمير كنيم
با سه چار كارگر افغاني
آن طرف اما جسدي تازه روي دست كلاغي مانده
كه قارقار هم هنوز بلد نيست
قسم 2
به شب قسم
كه قلاده را شب ها تو به گردن سگ هاري فقط
كه فكر مي كني : نكند ؟
ماري اما به رختخواب من مي اندزي
پنج و پنج دقيقه / دقيقا
از خوابي انصافا خيلي عميق / من
به جاي تو حتي بلند بلند مي پرم از جا
مرا ببوس
براي آخرين بار اتوبوسي كه فقط آدم هاي تقريبا زشت را
به بهشت اول صبح خدا هم كه نمي برد / اما
تا موي سر مرا در آسياب سفيد نكند
له نمي شود چرا سر اين عين سگ هار
پس
رختخواب مرا منستانه بنداز / كه از فرط هر چه / زود بميرم
كه اين مار لعنتي
گوشه - كنار ميز كار مرا هم / نه اينكه بلد نيست
فعلا كه در رختخواب من افتاده است
قسم 3
به عاشق تو نبودم اگر قسم !
-دروغ ؟
بلد نيستم جسدم را به جز كنار راه رفتن در كنار تو
در كجاي هم اكنون اين همه هيچ / دفن كنم
هيچ / بلد نيستم
ها ؟
چه كسي فرمود از كلاغي بپرس كه در كتاب مقدس
بيل كه نه
به دست هابيل اما چيزي ياد داد كه
باز بلد نيستم
قصه ي تدفين اين جسد
چه بد
كنار راه رفتن در كنار تو چه خوب ادامه داد