خاكم و از مهر او آئينه ام - شعر منقبت

مشاور شركت بيمه پارسيان

خاكم و از مهر او آئينه ام - شعر منقبت

۳۶ بازديد

  شعر منقبت

شعر شاعران پارسي گو ، كه عملا بخش عمده شعر پارسايي و پاسداري از حرمت هاي الهي در مضامين اخلاقي ، عرفاني است و شعر منقبت شيعه در مدح ، ثنا و تحسين از خدمات ارزشمند انسانهاي اثرگذار در حول وحوش محور اسلامي بخصوص نبي مكرم (ص) و اهل بيت است ، و بايست گفت كه ذخاير فاخر اين زبان و ادبيات و پشتوانه مادي ، معنوي تا حد زيادي از كلام الله مجيد الهام گرفته ، جذابيت كلام قرآني بقدري زيبا و دلنشين است و تاثيرپذير در شعر و نثر شاعران و نويسندگان است كه جناب سعدي ، در قرن هفتم به شيوه كلام الله قرآن مجيد گلستان خود را كه جملات قرينه وسجع دارد و آهنگين است بكاربسته ، گذشته از آن، همه شاعران پزرگ پارسي گو، الهام از كلام الله گرفتند، همگي عشق ، ارادت و اخلاص به محضر مبارك نبي مكرم اسلام (ص) و خاندان مطهر ايشان نمودند، و شيوه شعر منقبت با حضور اين بزرگان ادبيات پارسي و پارسايي شكل و شمايل گرفته ، اعم از حكيم خردمند طوس استاد شعرشناس ابوالقاسم فردوسي ،ناصر خسرو، بابا طاهر، حكيم سنايي، شيخ عطار ،مولانا،جناب سعدي ، خواجه حافظ شيراز ،جناب جامي، صائب محتشم كاشاني و شاعران معاصر: ملك الشعراي بهار، پروين اعتصامي ،مهدي سهيلي و حتي شاعراني كه به شيوه شعر نو سرايش داشتند چون اخوان ثالث ، قيصر امين پور همگي عشق و ارادت به آستان مقدس اهل بيت رسول خدا داشتند.

عنصر شعر پارسي، پارسايي نيز در طول سال ايام خاصي براي غبار روبي از سيماي نوراني خود دارد كه توسل به اين پاكان درگاه الهي مي نمايد .

خداوند جوي مي و انگبين
همان چشمه ي شير و ماء و يقين

اگر چشم داري به ديگر سراي
به نزد نبي و علي گير جاي

گرت زين بد آيد گناه منست
چنين است و اين دين و راه من است

برين زادم و هم برين بگذرم
چنان دان كه خاك پي حيدرم

دلت گر به راه خطا مايلست
ترا دشمن اندر جهان خود دلست

نباشد جز از بي پدر دشمنش
كه يزدان به آتش بسوزد تنش

استاد فردوسي

********

ماه فرو ماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلك را كمال و منزلتى نيست
در نظر قدر با كمال محمد

وعده ديدار هر كسى به قيامت
ليله اسرى شب وصال محمد

آدم و نوح و خليل و موسى و عيسى
آمده مجموع در ظلال محمد

عرصه گيتى مجال همت او نيست
روز قيامت نگر مجال محمد

و آن همه پيرايه بسته جنت فردوس‏
بو كه قبولش كند بلال محمد …

چشم مرا تا به خواب ديد جمالش
خواب نمى‏گيرد از خيال محمد

سعدى اگر عاشقى كنى و جوانى
عشق محمد بس است و آل محمد

سعدي

*****

از ولاي دودمانش زنده ام
در جهان مثل گهر تابنده ام

نرگسم وارفته ي نظاره ام
در خيابانش چو بو آواره ام

زمزم ار جوشد ز خاك من ازوست
مي اگر ريزد ز تاك من ازوست

خاكم و از مهر او آئينه ام
مي توان ديدن نوا در سينه ام

از رخ او فال پيغمبر گرفت
ملت حق از شكوهش فر گرفت

قوت دين مبين فرموده اش
كائنات آئين پذير از دوده اش

مرسل حق كرد نامش بوتراب
حق «يدالله» خواند در ام الكتاب

هر كه داناي رموز زندگيست
سر اسماي علي داند كه چيست

اسرار خودي - علامه اقبال لاهوري

*********

زمين و آسمان " مكه " آن شب نورباران بود
و موج عطر گل در پرنيان باد مي پيچيد -
اميد زندگي در جان موجودات مي جوشيد -
هوا آغشته با عطر شفا بخش بهاران بود
شبي مرموز و رويايي -......
يكي مرد عرب اما بيابانگرد و صحرائي
قدم بگذاشت در " ام القري " وين شعر را برخواند:
" كه اي ياران مگر ديشب بخواب مرگ پيوستيد؟
چه كس ديد از شما آن روشنان آسماني را؟
كه ديد از " مكيان ‌" آن ماهتاب پرنياني را؟
زمين و آسمان " مكه " ديشب نورباران بود
هوا ‎آغشته به عطر شفا بخش بهاران بود
بيابان بود و تنهايي و من ديدم -
كه از هر سو ستاره در زمين ما فرود آمد
به چشم خويش ديدم ماه را از جاي خود كندند -
ز هر سو در بيابان عطر مشگ و بوي عود آمد.
بيابان بود و من، اما چه مهتاب دلارائي!
بيابان بود و من، اما چه اخترهاي زيبائي!
بيابان، رازها دارد
ولي در شهر، آن اسرار، پيدا نيست
بيابان، نقش ها دارد كه در شهر آشكارا نيست
كجا بوديد اي ياران؟!
كه ديشب آسمانيها زمين " مكه " را كردند گلباران
ولي گل نه، ستاره بود جاي گل
زمين و آسمان " مكه " ديشب نورباران بود
هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود."

مهدي سهليي

*****

مكه امشب نور باران ميشود
قبله گاه اميدواران مي شود

قبله گاه عاشقان پاكباز
قبله گاه اهل معني ، اهل راز

قبله گاه آنكه از دنيا جداست ظاهر و باطن

محمد جواد محبت

****

ياس را آيينه ها رو كرده اند
ياس را پيغمبران بوييده اند

ياس بوي حوض كوثر ميدهد
عطر اخلاق پيمبر ميدهد

حضرت زهرا دلش از ياس بود
دانه هاي اشكش از الماس بود

احمد عزيزي

****

يارب به نسل طاهر اولاد فاطمه
يارب به خون پاك شهيدان كربلا

يارب به صدق سينه پيران راستگوي
يارب به آب ديده مردان آشنا

دلهاي خسته را به كرم مرهمي فرست
اي نام اعظمت در گنجينه شفا

سعدي

*****

كجايي اي عرب اي ساربان پير صحرايي؟!
كجايي اي بيابانگرد روشن راي بطحايي؟!

كه اينك بر فراز چرخ، يابي نام " احمد " را
و در هر موج بيني اوج گلبانگ " محمد " را

" محمد " زنده و جاويد خواهد ماند
" محمد " تا ابد تابنده چون خورشيد خواهد ماند

مهدي سهيلي

****

الله اكبر، آيا خدا نيز در تو ، به شگفتي در نمي نگرد؟
فتبارك الله، تبارك الله
تبارك الله احسن الخالقين
خجسته باد نام خداوند
كه نيكوترين آفريدگاران است
و نام تو
كه نيكوترين آفريدگاني

دكترعلي موسوي گرما رودي

******

درختان را دوست مي دارم
كه به احترام تو قيام كرده اند،
و آب را
كه مهر مادر توست .
... پايان سخن
پايان من است
تو انتها نداري

دكترعلي موسوي گرما رودي

****

اي ياران وفادار نبي، كجاييد كجاييد
اي خديجه كبري، اي آرام جان نبي
موسم دلدادگي رقت با تو
اي ياران وفادار نبي، كجاييد كجاييد
غم گرفته قلب نبي
بيا اي ارام جان نبي
تو بودي همراز او ،همراه او
نور وچلچراغ بيت نبي، اي خديجه
نبوت با تو قوت گرفت
قدرت قران در قوت نام توست
اي خديجه اي ام القراي ايمان
شكسته شد قلب نبي
شيداي تو شدآل نبي
شاد زي در بهشت برين
اي جان جانان نبي
گل بهشت خدا ، خديجه النبي
خوب خوبان خدا ،خديجه النبي

شعر: سيد شهرام ابهري

منبع : سايت تبيان

براي مشاهده اشعار فردوسي كليك كنيد

براي مشاهده اشعار بوستان سعدي كليك كنيد

براي مشاهده اشعار گلستان سعدي كليك كنيد

براي مشاهده اشعار اقبال لاهوري كليك كنيد

براي مشاهده اشعار مهدي سهيلي كليك كنيد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد