خوابگاهي براي بيداري

مشاور شركت بيمه پارسيان

خوابگاهي براي بيداري

۳۲ بازديد

 

تو و اين پرسه هاي يك نفره
تو و اين كوچه هاي تكراري

شعرهايي براي ننوشتن
خوابگاهي براي بيداري

 

تو و اين دوستان ِ نامردت
تو و اين شعرهاي بي شاعر

تو و اين كافه هاي تنهايي
تو و اين ... خاك بر سرت ياسر !

 

كاش مي مُردي و نمي ديدي
كاش چشم همه بصيرت داشت

كاش افسانه هاي كودكي ات
مثل حـــنانه ات حــقيقت داشت !

 

كاش دنيا همان دو روزي بود
كه تو در رشت گريه مي كردي

هيچ فرقي نداشت دلتنگي
رفت و برگشت گريه مي كردي...

 

زندگي كفـٌــه هاي اجبار است
يك ترازوي مست و ديوانه

يك طرف ، نفرت ِ تو از دنيا
يك طرف ، عشق ِ تو به حنانه

 

زندگي روي موج تكرار است
باز هم گريه ، باز هم شانه

باز هم نفرت تو از دنيا
باز هم عشق تو به حنانه

 

صبر كن ! تازه اول راه است
بـُــرد ِ تو از شكست مي آيد

يعني آسان ز دست خواهد رفت
هر چه آسان بدست مي آيد !

 

صبر كن ! شب تمام خواهد شد
بعد از اين روزهاي بي تابي

مي روي توي غـــار مـــردمـــكــــش
مثل اصحاب كهف مي خوابي !

 

كوه باش و بريز توي خودت
عشق بايد به كوه تكيه كند

مرد باش و به درد عادت كن
چه كسي ديده مرد گريه كند !؟

 

قصه ي عشق از زمين كه گذشت
از هوايي شدن هراسي نيست

پيش بيني نكن چه خواهد شد
عشق مثل هواشناسي نيست

 

قصه ي عشق و زندگي اين است :
پرسه در كوچه هاي تكراري

شعرهايي براي ننوشتن
خوابگاهي براي بيداري !


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد