عطر غزل

مشاور شركت بيمه پارسيان

عطر غزل

۳۱ بازديد

 

گيلان دوباره آب و هواش ابري ست ، با من بخوان ترانه ي «باران» را
بگذار آب و شانه كند خاتون دستان باد زلف پريشان را

با اينكه خط فاصله پررنگ است سدي براي خاطره هايت نيست
وقتي كه سيل مي برد اين دل را اين تكه سنگ ساكت و بيجان را

از چاله هاي خالي تنهايي افتاده ام به چاه تو مي بيني
ديوانه كرده است پس از يوسف پيراهنم اهالي كنعان را

صدها هزار آينه مي ميرند وقت گلابگيري چشمانت
از شوق اينكه سرزده مي آيي جارو زدم تمام خيابان را

عطري عجيب در غزلم پيچيد وقتي كه خواستم از تو بنويسم
كعبه دل من است كه مي گيرد عطر گلاب قمصر كاشان را


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد