دستگير بي دست

مشاور شركت بيمه پارسيان

دستگير بي دست

۲۹ بازديد

 

عطر خوش بوي گل آن ور ديواري تو
بيشتر دست مرا كاش نگه داري تو

با تو قرآن لب طاقچه را مي شنوم
«من صداي نفس باغچه را مي شنوم»

در خودش قدرت صد معجزه را جا داده
اين دو تا دست كه بر روي زمين افتاده

كيست اين كوه كه يك مشك به دندان دارد
چيست اين عشق كه هفتاد و دو مهمان دارد

كم نمي آورد اين يكه سوار بي دست
كوه اگر روي زمين هم كه بيفتد كوه است

«كار ما نيست شناسايي راز گل سرخ»
در دل واقعه تصوير نماز گل سرخ

كار ما نيست تو را در دو سه خط بنويسيم
بي تو تنها بنشينيم و فقط بنويسيم

آب را بعد تو صد مرتبه ما گل كرديم
در هياهوي زمين دست تو را ول كرديم

دست از شانه جدا را كه همين نزديكي ست
يادمان رفت خدا را كه همين نزديكي ست

يادمان رفت دل سوخته ي اكبر را
حنجر پاره و خونين علي اصغر را

يادمان رفت لب تشنه ي دريا راهم
بر سر نيزه سخن گفتن سرها را هم

...يادمان رفت گل آن ور ديواري تو
يادمان رفت ابوالفضل علمداري تو


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد