دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۱ ۲۹ بازديد
من اگر رفتم و مسئوليتم، قبله من گشت
خوش ياد تو پيوسته مرا، وصله تن گشت
در عهد ابَر مدعيان منطق و رأي
قلبم به سخن آمد و آماج محن گشت
وين خاك چنان تشنه ابراز وَلا بود
كز خون دلي چند، گلزار زَمن گشت (زمن: روزگار)
ناخواسته در جنگ رذيلان سلحكش
اين سالك دلداده همي پيلفكن گشت
حاليا بر من آمُخته به ايثار، چه خواهش
هرجا كه مجال خدمتم بود، وطن گشت
قطره از موج خروشانم و در بستر معيار
سيرآبي غنچههاي محروم، ثمن گشت
از بوم ِ نيائي هدفم، دفع بلا بود
چه كنم، بار چنين كار مرا عمرشكن گشت
من خجالتزده از ديده پُر اشك عزيزان
باز آمدنم به خانه در لاي كفن گشت
فرصتي باز كه سرمايه ملتم هويدا
با قيمت جان صاحب تاريخ كهن گشت
اَر پاك بوَد نيت «فردين» بماند
كان داغ به دل داشت، استاد سخن گشت
منبع : سايت فارس نيوز